تروما (ضربه‌ی روحی) به عنوان یک تجربه‌ی مشترک
در دورانی که میگذرانیم تروماها (ضربه‌های روحی) بیش از پیش از یک تجربه‌ی شخصی‌ به یک اتفاق جمعی و تجربه‌ی مشترک تبدیل شده‌اند.

اختلال استرسِ تروماتیکِ ثانویه (صدمه‌ی درجه دوم) VT) Vicarious Trauma) چیست؟

یعنی آنکه آسیب، رنج، ترس و به طور کلی هر تجربه‌ی ناگواری که به شخصی رسیده، به وسیلهٔ همدردی فرد شنونده به نوعی به او نیز منتقل می‌شود و در رنج بردن سهیم می‌شود. در این حالت، فردی که دچار اختلال استرسِ تروماتیک ثانویه شده، در حقیقت Compassion Fatigue یا همان کوفتگیِ (روحی) ناشی از شفقت را تجربه میکند. در واقع مواجه‌ی مستمر و مداوم با ضربه‌های روحیِ ایجاد شده که احساس همدردی و شفقت و در ادامه خشم را به همراه دارد؛ عمق تروما (ضربه‌ی روحی) ثانویه را تشدید میکند.

اختلال استرسِ تروماتیک ثانویه به وفور در مددکارهای اجتماعی، رواندرمانگر‌ها، کادر درمان و … که در مواجه‌ی دائمی با رنج افراد هستند دیده میشود اما وضعیت اجتماعی حال حاضر سبب شده است این اختلال بیش از پیش در میان تمامی افراد جامعه نفوذ کند.

اختلال استرسِ تروماتیک ثانویه به شکل دوار حرکت میکند.

حادثه‌ای روی میدهد.در پی آن احساس اندوه و همدردی با قربانی و در پی آن عکس العمل‌های همراه با خشم و بغض در جهت حق خواهی به وجود می‌آید و مجدد در گذر زمان احساس افسردگی و غم سنگین در فرد پدیدار خواهد شد.

اقداماتی هست که حتی در زمان تجربه‌ی شدیدترین غم‌ها و تروماها میتوانیم برای حفاظت از سلامت روانمان انجام دهیم.

یادمان بماند به عنوان یک انسان غیر منفعل و کسی که عمیقا با مردم در ارتباط است باید متوجه این موضوع باشیم که برای مراقبت از وجود دیگران باید پیش از همه از وجود خود مراقبت کنیم. اقدامات و فعالیت‌های اجتماعی ما تهی از معنا خواهد بود اگر خود آیینه‌ و مثالی از آنچه برای مردم‌مان میخواهیم نباشیم.

چطور میتوانیم با VT کنار بیایم و از خود مراقبت کنیم؟

 اول و مهم‌تر از هر چیز: به احساساتتان اعتبار و ارزش بدهید.

اگر احساس خشم، کرختی یا ترس میکنید شما کاملا حق دارید که این احساسات را تجربه کنید؛ این‌ نشانه‌ها در دوران بحران و شوک‌های پس از تروما کاملا طبیعی هستند.

 به جای تلاش برای سرکوب کردن احساسات و وضعیت نامناسب روحی و جسمی، پروسه‌ی شفابخشی خود را از نو تعریف کنید.

در دوران بحران حساسیتِ حسی افزایش می یابد و ممکن است رفتارهایی اغراق آمیز با هدف شناسایی تهدیدها از ما سر بزند. گوش به زنگی با یک حالت افزایش اضطراب همراه است که می تواند موجب خستگی فرد شود.
در این شرایط بسیاری ازما حتی روتین‌های همیشگی مانند رساندن فرزندان به محیط آموزشی، خرید از سوپر مارکت و … را با وسواس مضاعف انجام خواهیم داد و به کوچکترین تغییری مشکوک هستیم. این موضوع میتواند به خصوص برای فرزندانمان محیط فرسایشی و ناامن‌تر را به وجود آورد. در برابر معمولا میخواهیم مستقیم به سراغ‌ راه حل‌هایی برای کاهش اضطراب، مواجه با وضع موجود، تغییر قوانین و … برویم.
البته که تمام اینکارها را باید انجام شوند اما پیش از هر اقدامی نیاز داریم تا به خود زمان و فضای لازم برای‌پردازش ضربه‌ی بوجود آمده را بدهیم.

نحوه‌‌ی مواجه با اندوه، اضطراب و خشم برای هر کس متفاوت خواهد بود؛
مکانیسم‌های مقابله‌ی فردی با اختلال استرسِ تروماتیک ثانویه میتواند هر یک از گزینه‌ها‌ی زیر باشد.

•مراقبه (دانستن فنِ مشاهده گری)
•طبیعت‌گردی و ارتباط مستقیم با حیوانات یا گیاهان یا هر چیزی که از طبیعت است.
•ارتباط با نزدیکان و صحب کردن با یک دوست نزدیک
•متعد کردن خود به انجام روتین‌های پایه‌ای اما موثر مثل انجام فعالیت ورزشی و تحرک جسمی به صورت روزانه
•خواب کافی
• از اخبار فاصله بگیرید؛ حداقل برای یک بازه‌ی زمانی چند ساعته در روز
•ممنوعیت مواجه با اخبار پیش از خواب شب و صبح بلافاصله پس از بیدار شدن
• از افراد متخصص (مربی، مشاور ، تراپیست و …) کمک بگیرید

از این اقدامات شخصی و اهمیت آنها برای حفظ سلامت روان و بدن چشم پوشی نکنید. این موضوع در ادامه‌ی همراهی و حضور موثر شما اهمیت دارد.

“اکنون” و “اینجا” را بپذیرید و تمام توان خود را به کار گیرید تا با “حضور” آن را سپری کنید و به مرحله‌ی بعد بروید.

اغلب اوقات ما از تروماهایمان طفره میرویم و مستقیم به سمت عمل کردن و عکس العمل نشان دادن میشتابیم بی آنکه لحظه‌ای بایستیم، درنگ کنیم و مشاهده‌گرِ آنچه پس از تجربه‌ی یک واقعه یا شنیدن یک خبر در ما اتفاق افتاده است باشیم.
“بودن” پیش از ” اقدام کردن” را تمرین کنید.

یادتان باشد در تمام مدت با خود مهربان بمانید؛ شما در حال یادگیری برای کنار آمدن با ضربه‌های روحی متعدد در یک مسیر پر پیچ و خم هستید.

حد و حدود توانایی خود را بشناسید و متناسب با آن از خودانتظار مشارکت یا کمک به دیگران را داشته باشید.

اگر کسی می‌خواهد در جهت کمک به بهبود وضعیت خود و دیگران فعالیتی انجام دهد،حتماً باید حد و حدود توانایی خود را بداندو متناسب با آن از خودش انتظار مشارکت یا کمک به دیگران را داشته باشد. اگر نه،دیر یا زود خواهد شکست و کارایی و مسمر ثمر بودنِ خود را از دست خواهد داد؛ شکستی که بهبود آن به سادگی میسر نیست و در نهایت تاثیرات منفی خود را در روان و جسم شخص بروز میدهد.